در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. (برهان). شلوغ پلوغ. بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی. (یادداشت به خط مؤلف) : خراسان در هرج و مرج افتاد و ملک متزلزل شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به هرج شود
در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. (برهان). شلوغ پلوغ. بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی. (یادداشت به خط مؤلف) : خراسان در هرج و مرج افتاد و ملک متزلزل شد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به هرج شود